گفت وگو با دکتر محمدرضا حسنپور؛ رئیس ینباد هم اندیشان طبری
تهیه و تنظیم : گروه فرهنگ و هنر پایگاه تحلیلی خبری مدیریت شهری"شهرنویس"
از همان لحظات اول حضور پرانرژی و باانگیزه به نظر می رسد. مردی که شرافتش را، تعصبش را، عشقش را و همه داشته هایش را در عرصه زندگی خود، در کنار آرمان قابل احترامش که همان وطن دوستی و انسانیت است به میدان اورده است. افکار خوبی دارد. او خواستار همدلی، همراهی و هماهنگی است. شاید همان حلقه های مفقوده توسعه استان سبز؛
محمدرضا حسن پور بی هیچ محافظه کاری حرف هایش را و دغدغه هایش را با ما در میان می گذارد و سعی می کند خود را فردی دوستدار فرهنگ و تاریخ و آئین ها و مردم مازندران است، معرفی کند و الحق و الانصاف هم این گونه است. او دوست داشتنی است. در زیر به این گفت وگوی صمیمانه با این مدیر نخبه مازندرانی خواهیم پرداخت. همراه ما باشید.
شهرنویس: ابتدا کمی خود را معرفی بفرمائید.
حسنپور: محمدرضا حسنپور هستم و جزو کارکنان وزارت نیرو هستم و چند سالی هست که در تهران ساکنم و قبلش مازندران بودم. اصالتاً ساروی و دودانگهای هستم. ششمین سالی هست که دبیر اجرایی ستاد ملی بزرگداشت روز مازندران هستم الآن هم دبیر اجرایی بنیاد هم اندیشان طبری هستم. این بنیاد مازنیهای مقیم پایتخت که هر شهری برای خودش انجمن و مجموعهای داشت همه رو باهم یکجا گردهم آوردیم. 21 معاون وزیر هم هستند که الآن بیشتر هم شده است.
اینکه به روز مازندران هم ورود کردیم به همین خاطر بود قبلاً بهصورت محدود در تهران برگزار میشد اما حالا در مازندران هم برگزار میشود.
ازلحاظ رشته تحصیلی هم من در دو رشته مهندسی تحصیلکردهام هم مهندسی عمران دارم و هم مهندسی منابع طبیعی.
مهندسی منابع طبیعی از دانشگاه نوشهر و عمران را هم از دانشگاه جامع علمی و کاربردی جامعه اسلامی کارگران و کارشناسی ارشد را هم از ساری گرفتم و یک ارشد دیگر هم در رشته MBA از دانشگاه امام حسین گرفتم و در رشته DBA هم در مقطع دکترا در حال تحصیل هستم که به خاطر شرایط کرونایی اندکی به تأخیر افتاده است.
شهرنویس: در مورد پیدایش روز مازندران و عوامل آن و دلایل گرامی داشت آن مواردی بفرمائید.
حسنپور: در دهه 80 خیلیها به دنبال پیگیری بحثهای فرهنگی بودند. بههرحال و نهایتاً در سال 87 به همه استانها اعلام شد که روزی را برای خود تعیین کنید.
در آن شرایط از اساتید بزرگی همچون استاد حسین اسلامی ساروی، استاد سیروس مهدوی، خانم استاد فریده یوسفی و استاد هومن و همچنین دکتر علی رمضانی پاجی و برخی دیگر از اساتید نخبه استان، به ارشاد دعوت شدند و آن عزیزان یکسری از تاریخهایی را مشخص کردند که درنهایت روز 14 آبان که روز ورود و حکومت علویان بود را بهعنوان روز مازندران مطرح گردید و این روز به شورای فرهنگ عمومی اعلام و انتخاب شد.
اداره فرهنگ و ارشاد بر این اساس گاهی برنامههایی سالانه در گستره محدود میگرفتند که چندان موردتوجه همگان قرار نمیگرفت. اینگونه برنامهها در تهران هم با پیگیری جناب فرهود جلالی از موسسه پارپیراژ هرازگاهی بهطور مختصر برگزار میشد.
تا اینکه در سال 91 به دنبال تشکیل سازوکار بنیاد هم اندیشان طبری رفتیم و درنهایت توانستیم با همراهی دکتر احمد ولی پور و برخی دیگر از دستان، یک انسجام فرهنگی بین گروهها و انجمنهای بابلیها، چالوسیها، سا رویها و قائمشهریها و... که هرکدام جداگانه کلونیهایی داشتند، ایجاد شد و درنهایت با ثبت "بنیاد هم اندیشان طبری" این خواسته با ثبت در وزارت کشور محقق گردید.
از سال 93 تصمیم جدی گرفتیم که این برنامهها در خود مازندران برگزار شود. قبل از آن برنامههایی در تهران برگزار میشد. به همین خاطر رایزنیها را شروع کردیم. درنهایت از سال 94 هم برای اولین بار، برنامه بنیاد را در روز مازندران، در خود استان سرسبز مازندران برگزار کردیم. در گام اول هم شناسایی نخبگان حوزههای مختلف و تشکلهای گوناگون؛ در آن سال خیلیها را دور هم جمع کردیم.
البته مشکلاتی هم وجود داشت. شاید یکی از دلایل عدم توسعه بافتگی کامل استانمان را باید در بیتوجهی به فرهنگ کار تیمی بدانیم!
باید کار تیمی و فرهنگ گروهی و باهم کار کردن را بیشتر تمرین کنیم. باید با بهرهگیری از تواناییهای مختلف به نقطه هدفهای خود برسیم. بههرحال، آن سال توانستیم در گامهای بعدی با تشکیل کارگروههای گوناگون دیگری همچون کارگروه فرهنگ و هنر، کارگروه زیستمحیطی و منابع طبیعی، کارگروه ورزش و جوانان و کارگروه گردشگری،
که نشستهای تخصصی با معاون محیطزیست یا منابع طبیعی و برخی از نخبگان داشتیم. جلسات خوب و مطالبه گری های چالشی خوبی بود و برنامههای فرهنگی خوبی نظیر شبشعر، نمایشگاه کتاب و آثار فرهنگی، رونمایی کتاب و مسابقات فرهنگی تئاتر و نمایش فیلم و... داشتیم. البته نمایشگاههای گردشگری و تورهای توریستی و... هم برگزار شد.
البته این نکته هم موردتوجه بود که در بحثهای فرهنگی باید هم نگاه کوتاهمدت و هم نگاه میانمدت و هم بلندمدت داشت. و اگر بخواهیم روی یک فرهنگی نهادینهشده باید یک دهه روی آن کار شود.
در گامهای اولیه سعی کردیم، کارهای سطحی و در گامهای بعد به سمت بسترسازی توسعه حرکت کردیم. مثلاً در دانشگاه مازندران همایش علمی و پنل های تخصصی با موضوع توسعه پایدار گذاشتیم. که در تهران هم برگزار شد. در سال گذشته حدود 500 برنامه در نقاط مختلف استان برگزار شد. امسال هم برنامهریزیها به گونه بود که به نقطه اهداف خود نزدیکتر بشویم.
ما تمام تلاشهایمان بر آن است تا بتوانیم با بهرهگیری از ظرفیت نخبگان فرهنگی و محیطزیست و گردشگری و... گامهایی به سمت حل برخی از مشکلات استان برداریم.
شهرنویس : سطح همکاری مقامات عالی استان و مدیران را در چه سطحی میدانید؟ آیا ضربان قلب مدیران با برگزارکنندگان و دغدغه مندان فرهنگی استان هماهنگ است؟
در بحث سازمانهای اداری، یکسری سازمانهای متولی فرهنگ نظیر ارشاد خب همکاری خودشان رادارند چون بههرحال به خروجی عملکرد آنها نیز برمیگردد. خوشبختانه با حضور آقای عباس زارع پیگیری کارها تا حدی راحتتر هم شد. بههرحال سطح حمایتی آنها بیشتر است. ارشاد نامههای رسمی را میزند برای استانداری و طبعاً استانداری هم نامههایی را برای مجموعههای ذیربط خودشان میزنند.
برای هر فعالیت اینچنینی باید مجوزهای لازم اخذ شود. استانداری هم از طریق مجمع نمایندگان ورود کردیم و بر اساس تجربه سالهای قبل در ارشاد هم جلساتی برگزار میشد.
ما در این زمینه یک ستاد دولتی داریم و یک ستاد مردمی که رئیس ستاد دولتی فرماندار هر شهر و دبیر آن ستاد هم مدیر ارشاد آن شهر و دبیر حوزههای هم که عضو آن ستاد میشدند، است. این به جهت در جریان قرارگرفتن و هماهنگیهاست.
نکته تلخ اینجاست که وقتی روز تهران یا گیلان یا قزوین میشود کل سازمانهای آن استانها، خودشان بسیج میشوند ولی در مازندران موتور کمی ضعیف است و باید هندل بزنیم! تا نمنم به جریان کار بیایند. ما البته کار خودمان را میکنیم.
اما ما ستاد مردمی هم داریم. نگاه ما هم از ابتدا همین بود که با توجه به این اصل که حلقه مفقوده دولت و مردم، تشکلها و سازمانهای مرم نهاد هستند، این ارتباط از طریق مردم شکل بگیرد و اگرچه دولت هم محدودیتهایی دارد که تشکلهای میتوانند این محدودیتها را در حوزههای گوناگون تا حدی برطرف کنند.
این نکته هم را هم تأکید کنم که ما از مجموعههای دولتی بودجه نگرفتیم و البته به دنبال بودجه گیری آنچنانی هم نبوده و نیستیم.. البته گاهی به این شکل بوده است که بهصورت هدایایی نظیر مثلاً تهیه کتاب یا برخی از پذیراییها و... برخی از ارگانها نظیر ارشاد همکاری میکنند. یا مثلاً از سالنهای برخی دستگاهها برای برگزاری سمینار یا همایشی بهره میبردیم.
مثلاً سازمان گردشگری در هماهنگی برای گرفتن محل همایش یا احیاناً پذیرایی یا در برخی از دانشگاهها از طریق بودجه خود دانشگاهها یا از طریق بهرهگیری از امکانات خود محیطزیست و... تهیه میشد.
ما خودمان را درگیر بحث مالی نمیکنیم. چون همه میگویند که نداریم! اگرچه بر این باوریم که این حرف غلطی هست. نگاه ما استفاده بهینه از ظرفیتهای سازمانها و مجموعهها هست.
شهرنویس : ساری در افق 2022 یک چارچوب مشخص است. آیا اینگونه برنامهها میتواند به رونق گردشگری در استان کمک کند؟ با توجه به چالشهای زیرساختی در استان؟
حسنپور : به نظر من این موضوع یک فرصت است باید از آن برای ارتقای بحث گردشگری بهره ببریم. در حوزه گردشگری ما پتانسیل همهچیز راداریم و در مازندران ما از فضای سبز و کوه و جنگل و بافت سبز و میراثی که داریم و اقامتگاههای بوم گردی و... که داریم خیلی راحت میتوانیم استفادههای بهینه کنیم. تا بهجای سرایدار بودن بقیه گردشگران داخلی یا خارجی، مردم مازندران بتوانیم خودشان بهاندازه کافی تأمین بشوند و نیاز نباشد تا ناموسشان که همان زمینهایشان است را به سایرین و بهخصوص غریبهها بفروشند.
{درزمینه اقدامات مرتبط با ساری در افق 2022}من فکر نمیکنم در مدت اینیک سال برنامه خاصی صورت گرفته باشد. در بحث المپیک یا جام جهانی وقتی کشوری میزبان است آن کشور بلافاصله زیرساختهایش را فراهم میکند. ما الآن میزبان 2022 هستیم ولی نمیدانم واقعاً چهکارهایی زیرساختی صورت گرفته زیرا کارها باید بنیادی باشد.
این درست نیست که بگوییم چنانچه گردشگری آمد چند جا ببریم و کارها بهصورت روزمرگی و گرداندن دور سد و دریا و جنگل باشد!
ما متأسفانه ساختار مناسبی برای گردشگری استان نداریم. باید یک بانک اطلاعاتی مناسبی درست کنیم که تمام اقامت گاه و اماکن گردشگری استان را در بربگیرد. باید بهگونهای رفتار کنیم که در سراسر جهان ما را بشناسند. البته ما در کارگروه گردشگری این کار را میکنیم.
ما گفتیم هرکدام از اعضا یا افراد متقاضی در هر شهری هست کلیپهای یکدقیقهای از جاذبهها و اماکن گردشگری خود را معرفی کند و در همین راستا نرمافزار گردشگری درست کردیم. که هرکس میخواهد در آن سایت بتواند محتوای موردنظر خودش را بارگذاری کند.
بهگونهای که هرکسی که بخواهد هر فردی با هر وسیلهای بخواهد بیاید در هر اقامت گاهی که فیلمش باشد از آن استفاده کند و با هر وسیله نقلیهای از قبیل هواپیما یا خودرو یا اتوبوس و قطار و...
به نظر من اولین مشکل، نبود بانک اطلاعاتی دقیق است. شاید حتی من سا روی هم دقیق ندانم چه اماکن گردشگری وجود دارد. این حق انتخاب را برای هر فردی از مخاطبان و گردشگران فراهم میکند که بتوانند متناسب با ذائقه و هدف خود، چه آرامش باشد چه آشنایی با اماکن دیدنی باشد چه فعالیتهای مرتبط در فضای جشنوارهای و همایشی باشد، این سایت و این بانک اطلاعاتی این امکان را برای ارتباط مجازی فراهم میکند.
ما باید در طول سال جشنوارههایمان را تعریف کنیم. ما در مازندران در منطقه، گلابگیری در دودانگه داریم. یا جشن خرمن داریم یا آیین تیرماه 13 شو داریم که باید برای مازندران برندسازی کرد. باید نگاههای توسعهای و مدیریتی را در استان اصلاح کرد.
شهرنویس : آیا نمیتوان برای مازندران برندسازی و پایتختهایی متناسب با شرایط اقلیمی و فرهنگی و اقتصادی تعریف کرد؟
حسنپور: من اتفاقاً حدود سه چهار سال پیش در همین زمینه یک کار تحقیقاتی کردم. طرف میگِ گز اصفهان، سوهان قم؛ ما در مازندران بهواسطه شرایط محیطی و گردشگری یک سری آیتمهایی داریم که میتوانیم آنها را برند سوغات و گردشگری معرفی کنیم.
من از گلوگاه که انجیر شروع میشود تا به رامسر و تنکابن که چای میشود همه را دیدم از کِندس تِرشی که هست تا انار و مشتقاتی که میتوان از آن گرفت تا بهارنارنج .و عطرش و عرقش را پژوهش داشتم. و میخواستم که یک فضای ثابتی در چند نقطه استان داشته باشیم که ( البته من تقسیمبندیها را قبول ندارم چون حتی ما فاصلههای جغرافیایی چندانی هم باهم نداریم) بتوانیم برای آنها برندسازی کنیم. یکی از دلایل عدم توسعه بافتگی هم همین نگاههای مدیریت جزیرهای است. که ما در تهران و مازندران داریم کار میکنیم که این نگاه کنار برود.
گردشگری غذا؛ راهی برای توسعه درآمدزایی پایدار
اگر بتوانیم شهرها را در مسیر همین گردشگری غذایی هم قرار دهیم هم به عرضه تولیدات و رشد و رونق منطقهای کمک میشود و هم به کشاورز کمک میشود. ترشیاش را بفروشد. بازارچههایی که متناسب با نوع خاص هر شهر است میتوان ایجاد کرد. که میتوان در پیکهای مسافرتی استفاده بهینه کرد و درآمدزایی پایدار ایجاد کرد و برندسازی کرد.
گردشگری درمان، گردشگری غذا، گردشگری دریا و... میتوان در حوزههای متخلف گردشگری کارکرد. هر گردشگر متناسب با خواستههای خودش از خدمات بهره ببرد. میتوان برای آنها زیرساختهای لازم را با برنامهریزیهای اصولی فراهم کرد. متأسفانه یک مشکل این است که سازمانها گاها باهم همسو نیستند.
هماهنگ نبودن بین سازمانی معضل مهم مدیریتی استان!
گاهی مشاهده میشود که مثلاً سازمانها باهم همسو نیستند. مثلاً وقتی سازمان میراث فرهنگی کاری میکند در حوزه گردشگری، شهرداری و اداره فرهنگ و ارشاد هم باید باهم هماهنگ باشد یا بالعکس.
یا در مثال دیگری میتوان حوزه فرهنگ را مثال زد. در این حوزه اداره فرهنگ و ارشاد کار فرهنگی میکند. حوزه هنری کار فرهنگی میکند. سازمان تبلیغات اسلامی میکند. کتابخانهها کار فرهنگی میکنند. کانون پرورش فکری هم کار فرهنگی میکند. آموزشوپرورش هم کار فرهنگی میکند. شهرداری هم کار فرهنگی میکند. بعد اینهمه متولی فرهنگی اگر اینها بیایند یک گروهی را تشکیل بدهند بهعنوان دبیرخانه فرهنگی و در طول سال یک برنامه جامع و هماهنگ تدوین و اجرا کنند تا بتوانند یک سری فعالیتهای خرد و کلان فرهنگی بزرگ و اثرگذار کنند.
حتی استانداری هم بخش فرهنگی دارد. خب؛ میتوانند یک تقویم روزشمار داشته باشند و برای هرکدام از ارگانها و سازمانها یک برنامهریزی کنند.. که باعث شود استان ما 28 ام نشود!
باید برای هر سازمان یا ارگانی، شاخصهای برنامهریزی و دستور کار و وظیفه و گزارش عملکرد را مشخص کرد و ارزیابیهای عملکرد را بر اساس وظایف آن سازمانها صورت داد. که البته این استراتژی نیاز به مدیران متخصص، دلسوز، متعهد و شایستهای دارد.
اگر بخواهند یکپارچه و هماهنگ عمل کنند، میشود امیدوار بود. مثلاً اگر هر سازمانی که متولی فرهنگ است اگر تنها 30 درصد بودجهاش را اختصاص دهد میتواند فعالیتها و زیرساختهای فرهنگی و اقتصادی خوبی ایجاد کرد.
شما بررسی کنید همین سالنهای همایش یا امکانات و تجهیزات برخی از سازمانها خاک میخورد. میتوان از ظرفیت آنها استفاده کرد.
شهرنویس : فکر میکنید نقش نخبگان چه نقشی دارند؟ آیا نمیتوان از ظرفیتها و کاریزمای نخبگان در عرصههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بهرههای اصولی بُرد؟
حسنپور : املا باید نخبگی تعریف شود. و شاخصهای نخبگی مشخص شود. ما در کارگروههای بنیاد هم اندیشان طبری، فهرستهایی در همین زمینه تعریف کردیم. به همین خاطر در عین شناسایی از ظرفیت نخبگان علمی در برنامه سند توسعه علمی استان در کارگروه علمی استفاده میکنیم که آن را به استانداری بدهیم. تا استانداری بداند که مثلاً چه کارخانههایی با محیطزیستمان همخوانی دارد که مجوز بدهیم با ندهیم؟ و همین موضوع در سایر بخشها مثلاً معدن یا امور شهری و...
شهرنویس: فکر میکنید این سند عالی توسعه همهجانبه استان از سوی مدیران متولی امر، توجه شود یا ضمانت اجرایی داشته باشد؟
اگر نخبگان علمی بتوانند با شیوههای تخصصی سند توسعه و چشمانداز را بنویسند و آن را ارائه بدهیم. گام بعدی مطالبه گری است. اگر یک سند علمی ثبتشده داشته باشیم، دیگر تصمیمگیریهای کلان و خرد نمیتواند بدون توجه جدی به آن سند صورت بگیرد. بههرحال ما میتوانیم از ظرفیت مازندرانیهای در مقیاس ملی هم برای توجه جدی مقامات استان و شهرها، به اسناد و ضمانت اجرایی آن بهره ببریم.
همانطور که گفتم، گامهای بعدی مطالبه گری است. بههرحال ما باید پیشنیازهای ضروری را فراهم کنیم. ما پیغمبر نیستیم که همه مشکلات را حل کنیم.
باید در مسیر حل مشکلات قدم برداریم و حتی اگر تنها 5 درصد یا ده درصد از اهداف را نرمنرم پیش ببریم، به خواسته خودخواهیم رسید. در این مسیر در آینده هم شاید بههرحال افرادی دیگری بیایند که از ما توانمندتر باشند و تا یک دهه دیگر شاهد این باشیم که مازندران از این جایگاهی که دارد، رشد قابلقبولتری بکند.
شهرنویس : در زمان استاندار قبلی شاهد تشکیل بنیاد تعالی و توسعه بودیم ( که به نظر میرسد در دوره استاندار فعلی مسکوت مانده است) ارتباط بنیاد هم اندیشان طبری با این بنیاد چگونه بوده آیا همچنان ادامه دارد؟
حسنپور : ما با مجموعه استانداری همکاری میکنیم در غالب کارگروه تسهیل گران اما در سازمانهای دولتی وقتی بنیادی تشکیل میشود بیشتر جنبه فرمایشی دارد. بههرحال باید فراخوان داده شود و افراد و نخبگان از حوزههای مختلف انتخاب شوند. کسی که عضو آن کارگروهها میشود، باید بتوانند برنامهریزیهای خوبی صورت دهند و افراد عضو در بنیادهای توسعه محور باید، ایده پردازیهای لازم را بکنند. ما به همین خاطر به سمت بنیاد هم اندیشان طبری رفتیم که جنبه مردمی دارد. ما با آغوش باز در خدمت همه مازندرانیها هستیم و اگرچه سخت است اما باهمت و خرد جمعی و امید به آینده، خیلی مدبرانه میتوانیم به اهداف خود برسیم. بههرحال سیاستهای مدیریتی استاندارها باهم تفاوت دارد.
امسال یک کارگروه هم درست کردیم با عنوان مازندران و بینالملل که قرار است مازندرانیهای خارج از کشور هم به زبان مازندرانی بک کلیپ درست کنند برای معرفی این استان و ما بتوانیم از ظرفیت آنها بهره ببریم و بانک اطلاعاتی قوی از تواناییهای آنها هم داشته باشیم.
شهرنویس : رسانهها چه نقشی دارند؟
در سالهای گذشته اوایل حضور رسانهها کمی کمرنگ و ضعیف بود. شاید چون شناخت نداشتند. ما بهمرورزمان با افراد ارتباط میگیریم. رسانههای نوشتاری و مجازی و صداوسیما تأثیرگذار هستند.
امسال خوشبختانه همان ابتدا کارگروه رسانه و فضای مجازی را تشکیل دادیم که اصحاب رسانه به آن دعوت شدند. فضای بازی برای همکاری رسانهها ایجاد کردیم.
مطالبه گری را به مردم یاد بدهیم و خودمان هم مطالبه گر باشیم. امسال سعی کردیم اطلاعرسانی خوبی کنیم. همچنین از تهدید ناخوشایند کرونا، سعی کردیم بهعنوان فرصت، بهره ببریم و بیشتر بحث هفته مازندران را در تولیدات رسانهای مجازی داشته باشیم. و از همه رسانههای بابت همکاریهایشان سپاسگزار هستیم.
درهای کارگروههای مختلف ما همچون ایثار و شهادت، گردشگری، محیطزیست، علمی، فرهنگی و هنری، سلامت و... برای همه باز است و همه علاقهمندان به توسعه مازندران میتوانند در کارگروهها عضو شوند.
ما نگاهمان این است که مازندران فقط یک روز نیست بلکه از 13 آبان که تیرماه 13 شو است و روز آرش کمانگیر است تا 21 ام که روز تولد نیما است یک هفته گرفتیم که همه سلایق و علایق را در بربگیرد.
باید در طول سال برنامهریزی داشته باشیم. درزمینه های فرهنگی و علمی و هرکسی بتواند همکاری داشته باشد. لازم به ذکر است برای هفته مازندران روزشمار مشخصی گذاشتیم که بتواند همه جنبههای فرهنگی و آئین و تاریخ را در بربگیرد.
تیرماه 13 شود یکی از مراسمهای آئینی بود که یک نفر انسان شایسته و عادل و مورد وثوق، صورتش را سیاه میکرد و چند تا چوب میگرفت و اگر جایی دختری میخواست شوهر کند یا درختی میخواست رشد کند و یا ... یک چوب میانداخت داخل خانه یا به درخت میزد یا احیاناً به دوش فردی میزد تا خوش یُمنی و برکت بیاورد.
مثل نوروز که فردی از خانواده، سال را تحویل میکند. که خانواده هم به آن شخص هبهای یا نانی میدهند که بیشتر حالت شگون و تبرک دارد. البته در این زمینه بحث و تعریف زیاد است و در جای دیگر بهصورت مفصل، باید به آن پرداخت.
شهرنویس : و سخن پایانی:
ممنونم از شما و وقتیکه گذاشتید. از همه عزیزانی که به ما کمک کردند سپاسگزاریم.